برنامه‌ریزی با ChatGPT: راهنمای عملی برای تمرکز، نه لیست کار

ی
یوسف ولی نسب
مدرس و مربی توسعه فردی
13 مرداد 1404
اشتراک‌گذاری

خلاصه طلایی روایی

شاید تو هم هر روز ChatGPT را باز می‌کنی تا برنامه‌ای برای نجات از آشفتگی پیدا کنی، اما در نهایت با لیستی طولانی‌تر و ذهنی خسته‌تر آن را می‌بندی. گره ذهنی اینجاست: در عصر هوش مصنوعی، اگر ندانیم چطور از ابزارها درست استفاده کنیم، به جای تبدیل شدن به یه متخصص بی رقیب به کارمندی جایگزین‌شدنی تبدیل می‌شویم.ابزارها برای مدیریت زمان طراحی شده‌اند، اما مشکل اصلی ما مدیریت توجه است. تقلید از روش‌های دیگران، حتی با کمک هوش مصنوعی، به جایگاه آن‌ها نمی‌رساند و به شکست ختم می‌شود.

این مقاله یک لیست دیگر از پرامپت‌های تکراری نیست. این یک سفر ذهنی برای تبدیل ChatGPT از یک «ماشین پاسخ‌دهی» به یک «مربی تمرکز» است. در این مسیر یاد می‌گیری چطور سوال درست بپرسی تا به جای اطلاعات بیشتر، وضوح بیشتری دریافت کنی و سیستمی طراحی کنی که با شخصیت و سبک خاص تو هماهنگ باشد.

در پایان این مسیر، تو فقط یک کاربر هوش مصنوعی نخواهی بود؛ معماری خواهی شد که از قدرتمندترین ابزار دیجیتال برای ساختن مهم‌ترین چیز استفاده می‌کند: تمرکز و آرامش ذهنی. بیا این معماری را شروع کنیم.

تصور کن در یک جنگل انبوه و ناشناخته گیر افتاده‌ای. ابزاری قدرتمند در دست داری؛ یک شمشیر تیز که هر درختی را در یک لحظه قطع می‌کند. با هیجان شروع به حرکت می‌کنی، مسیر باز می‌کنی و پیش می‌روی. اما ساعتی بعد، خسته و سردرگم، متوجه می‌شوی که فقط در جنگل عمیق‌تر شده‌ای و هنوز نمی‌دانی به کدام سمت می‌روی.

دنیای دیجیتال امروز، همان جنگل انبوه است و ChatGPT، آن شمشیر قدرتمند. ما از آن برای انجام کارهای بیشتر و سریع‌تر استفاده می‌کنیم، غافل از اینکه بدون داشتن یک قطب‌نما، سرعت بیشتر فقط ما را سریع‌تر گم می‌کند. این مقاله قرار نیست به تو یاد بدهد که چطور شمشیرت را تیزتر کنی. ماموریت ما این است که با هم یک قطب‌نما بسازیم؛ یک سیستم درونی برای مدیریت توجه که به تو کمک کند از این ابزار قدرتمند برای پیدا کردن مسیر خروج از جنگل استفاده کنی، نه برای گم شدن در آن.

سفر ما برای تبدیل اطلاعات به وضوح، از همین لحظه شروع می‌شود.

یک توقف برای یک تصمیم

تا اینجا فقط نقشه را دیدی و ابزارها را شناختی. اما یک سوال مهم باقی می‌ماند: آیا فقط می‌خواهی یک بازیکن بهتر در بازی دیگران باشی، یا آماده‌ای تا معمار بازی خودت شوی؟

اقدام کن

چرا ChatGPT به‌جای کمک، برنامه‌ریزی شما را پیچیده‌تر می‌کند؟

شاید مشکل از ابزار نیست، از نقشه راه ماست.

احتمالاً این سناریو برایت آشناست: با ذهنی پر از ایده و آشفتگی به سراغ ChatGPT می‌روی و از او یک «برنامه کامل» برای هفته‌ات می‌خواهی. در چند ثانیه، لیستی بی‌نقص، دقیق و ظاهراً بی‌نظیر تحویل می‌گیری. حس خوبی داری، اما روز بعد، وقتی می‌خواهی آن را اجرا کنی، حس می‌کنی زیر بار وظایف له شده‌ای. آن برنامه عالی، در عمل به یک منبع استرس جدید تبدیل می‌شود. چرا این اتفاق می‌افتد؟ چون ما سوال اشتباهی می‌پرسیم.

ما از یک ابزار خلاق و تحلیلگر، یک لیست‌ساز خشک و بی‌روح می‌سازیم. مشکل اینجاست که یک لیست بلند از کارها، بدون در نظر گرفتن انرژی، تمرکز و اولویت‌های واقعی ما، فقط یک نقاشی زیبا روی دیوار است. برنامه‌ریزی واقعی، لیست کردن کارها نیست؛ بلکه طراحی یک سیستم برای مدیریت انرژی و توجه است. تا زمانی که نگاهمان به استفاده از ChatGPT برای برنامه‌ریزی صرفاً تکنیکی باشد، این ابزار هم مانند ده‌ها اپلیکیشن مدیریت وظایف دیگر، به یک بایگانی دیجیتال برای کارهای انجام‌نشده تبدیل می‌شود.

این چرخه بارها تکرار می‌شود و ما را به شکست در عصر هوش مصنوعی اماده میکند. مشکل از ماست که نمی‌توانیم به برنامه پایبند بمانیم.

در حالی که گره اصلی جای دیگری است: ما نقش خود را از «معمار» به «کارگر» تقلیل داده‌ایم و از هوش مصنوعی می‌خواهیم برایمان آجر روی هم بگذارد، بدون اینکه نقشه اصلی ساختمان را خودمان طراحی کرده باشیم.

تمرین تشخیص: آیا شما «جمع‌آوری‌کننده اطلاعات» هستید یا «معمار مسیر»؟

وقت آن است که با خودت رو راست باشی.

برای اینکه بفهمی در کدام دسته قرار می‌گیری، به آخرین باری که از ChatGPT برای برنامه‌ریزی کمک خواستی فکر کن. کدام یک از این دو سناریو به رفتار تو نزدیک‌تر است؟

  • سناریوی اول: جمع‌آوری‌کننده اطلاعات
    • پرامپت تو: «یک برنامه روزانه برای افزایش بهره‌وری به من بده.» یا «برای نوشتن یک مقاله درباره بازاریابی محتوا چه کارهایی باید انجام دهم؟»
    • نتیجه: یک لیست عمومی، جامع و طولانی از کارها دریافت می‌کни که شاید ۹۰ درصد آن را می‌دانستی. این لیست به جای ایجاد انگیزه، تو را دچار کمال‌گرایی و اهمال‌کاری می‌کند. تو در عمل، فقط در حال جمع‌آوری اطلاعات بیشتر درباره «چگونه کار کردن» هستی، نه «انجام دادن کار».
  • سناریوی دوم: معمار مسیر
    • پرامپت تو: «من این هفته باید روی پروژه X تمرکز کنم. بزرگترین مانع من برای تمرکز، جلسات غیرمنتظره است. با توجه به اینکه شخصیت من از تعارض دوری می‌کند، یک سیستم ۳ مرحله‌ای طراحی کن که بتوانم با آن این جلسات را مدیریت کنم و حداقل ۳ بلوک زمانی ۹۰ دقیقه‌ای برای کار عمیق داشته باشم.»
    • نتیجه: پاسخی دریافت می‌کنی که فقط لیست کار نیست؛ یک استراتژی شخصی‌سازی‌شده است. این پاسخ، تو را به فکر وادار می‌کند و ابزاری عملی برای حل یک مشکل ریشه‌ای در اختیارت می‌گذارد.

بیشتر ما ناخودآگاه در دسته اول قرار می‌گیریم، چون راحت‌تر است. اما ساختن یک مسیر متمرکز، با معماری شروع می‌شود، نه با جمع‌آوری آجر.

شاید وقت آن رسیده که از ChatGPT بخواهی به جای آجر دادن، در کشیدن نقشه کمکت کند.

اولین قدم: تغییر مدل ذهنی از «لیست وظایف» به «سیستم تمرکز»

یک پرامپت خوب، فقط سوال نمی‌پرسد؛ یک سیستم فکری را فعال می‌کند.

کلید استفاده موثر از هوش مصنوعی برای افزایش تمرکز، در تغییر یک کلمه نهفته است: به جای «برنامه» (Plan)، به دنبال سیستم در مقابل هدف باش. برنامه، لیستی از کارهاست که باید انجام شوند؛ اما سیستم، مجموعه‌ای از قوانین و فرآیندهاست که انجام کارها را آسان‌تر و طبیعی‌تر می‌کند. برنامه به «چه کاری» پاسخ می‌دهد، سیستم به «چگونه کار کردن» می‌پردازد.

وقتی از ChatGPT یک «سیستم» می‌خواهی، او را مجبور می‌کنی تا عمیق‌تر فکر کند. او دیگر فقط یک لیست‌ساز نیست؛ بلکه به یک مشاور استراتژی تبدیل می‌شود.

برای مثال، به جای اینکه بپرسی «برنامه روزانه من چه باشد؟»، می‌توانی بپرسی «یک سیستم مبتنی بر تکنیک پومودورو برای من طراحی کن که به من کمک کند هر روز ۲ ساعت روی نوشتن محتوا کار کنم و شامل یک روتین برای قبل و بعد از کار هم باشد.»

این تغییر کوچک در پرامپت نویسی برای برنامه ریزی، کیفیت پاسخ‌ها را به شکل چشمگیری متحول می‌کند. تو به هوش مصنوعی زمینه (Context) می‌دهی، محدودیت‌ها را مشخص می‌کنی و هدف نهایی را فراتر از صرفاً «انجام دادن کار» تعریف می‌کنی. اینجاست که ChatGPT از یک ابزار عمومی، به یک دستیار هوشمند شخصی‌سازی‌شده تبدیل می‌شود که می‌تواند در مدیریت وظایف به شیوه‌ای عمیق‌تر به تو کمک کند.

چگونه با یک پرامپت ساده، ChatGPT را به مربی تمرکز خود تبدیل کنیم؟

این پرامپت، شروع معماری سیستم شخصی توست.

برای شروع این تغییر ذهنی، از این پرامپت الگو استفاده کن. آن را کپی کرده و متناسب با شرایط خودت، جای خالی‌ها را پر کن. این پرامپت طوری طراحی شده که ChatGPT را وادار به تفکر سیستمی کند:

پرامپت مربی تمرکز:

«سلام ChatGPT. من می‌خواهم تو نقش یک مربی متخصص در زمینه بهره‌وری و مدیریت توجه را بازی کنی. هدف اصلی من [هدف بزرگ و مهم خود را اینجا بنویسید، مثلا: نوشتن فصل اول کتابم] است. بزرگترین مانع من برای رسیدن به این هدف، [بزرگترین مانع خود را ذکر کنید، مثلا: حواس‌پرتی با شبکه‌های اجتماعی] است. من معمولاً در [ساعاتی از روز که بیشترین انرژی را دارید، مثلا: صبح‌ها بین ساعت ۹ تا ۱۲] بیشترین انرژی را دارم.

با در نظر گرفتن این اطلاعات، لطفاً یک سیستم عملیاتی ساده برای من طراحی کن که سه ویژگی زیر را داشته باشد:

  1. یک روتین شروع کار ۵ دقیقه‌ای برای ورود به حالت تمرکز عمیق.
  2. یک ساختار کاری مبتنی بر بلوک‌های زمانی (مثلاً تکنیک پومودورو) برای پیشبرد هدف اصلی.
  3. یک قانون ساده و مشخص برای مقابله با بزرگترین مانعم (که ذکر کردم).

این سیستم نباید یک لیست طولانی از کارها باشد، بلکه باید یک نقشه راه عملی برای مدیریت توجه من باشد.»

این پرامپت فقط یک سوال نیست؛ یک قرارداد همکاری با مربی هوش مصنوعی توست.

اموزش عملی: ساخت نقشه راه هفتگی با ChatGPT در ۳ گام

از هدف‌گذاری تا تقسیم وظایف، بدون گم شدن در جزئیات.

حالا که مدل ذهنی‌مان را تغییر دادیم، بیایید به صورت عملی یک نقشه راه هفتگی بسازیم. این فرآیند سه مرحله‌ای به تو کمک می‌کند تا از اهداف کلی به وظایف روزانه متمرکز برسی و استفاده از ChatGPT برای برنامه‌ریزی را به سطح جدیدی ببری.

گام اول: استخراج اهداف کلیدی با «تکنیک مهندسی معکوس»

قبل از حرکت، مقصد را مشخص کن.

بسیاری از ما برنامه‌ریزی را با لیست کردن کارهای فوری شروع می‌کنیم. این بزرگترین اشتباه است. معماری درست با مهندسی معکوس از هدف نهایی شروع می‌شود.

پرامپت مهندسی معکوس:

«من می‌خواهم برای هفته آینده برنامه‌ریزی کنم. اگر قرار باشد در پایان هفته، احساس کنم که یک هفته فوق‌العاده موفق و متمرکز داشته‌ام، سه دستاورد کلیدی که باید به آن‌ها رسیده باشم چه چیزهایی هستند؟ لطفاً به من کمک کن تا بر اساس هدف بزرگترم یعنی [هدف بزرگ ماهانه یا فصلی خود را بنویسید]، این سه دستاورد کلیدی (Key Results) را تعریف کنم.»

این پرامپت به تو کمک می‌کند تا از شلوغی کارهای روزمره فاصله بگیری و روی چیزهایی تمرکز کنی که واقعاً اهمیت دارند.

خروجی این مرحله، سه هدف واضح و قابل اندازه‌گیری برای هفته آینده است.

گام دوم: تبدیل اهداف به وظایف قابل اجرا با «پرامپت‌های عملیاتی»

حالا وقت آن است که اهداف را به آجرهای سازنده تبدیل کنیم.

برای هر یک از سه دستاورد کلیدی که در مرحله قبل مشخص شد، از این پرامپت استفاده کن تا آن‌ها را به وظایف عملیاتی و قابل مدیریت تقسیم کنی.

پرامپت عملیاتی:

«هدف کلیدی من برای این هفته [یکی از سه دستاورد را اینجا کپی کنید] است. لطفاً این هدف را به مراحل کوچکتر و قابل اجرا (Actionable Steps) تقسیم کن. هر مرحله باید آنقدر واضح باشد که بتوانم آن را در کمتر از ۹۰ دقیقه انجام دهم. این مراحل را در قالب یک چک‌لیست ارائه بده.»

این فرآیند را برای هر سه هدف تکرار کن. در پایان این گام، تو یک لیست جامع از تمام کارهایی که برای رسیدن به اهداف هفته‌ات نیاز داری، در اختیار خواهی داشت.

این لیست، مصالح اولیه برای ساخت برنامه روزانه توست.

گام سوم: طراحی برنامه روزانه متمرکز با «تکنیک برش زمانی»

آخرین مرحله، چیدن آجرها در جای درست است.

حالا که تمام وظایف را داری، وقت آن است که آن‌ها را در تقویم هفته‌ات قرار دهی. اینجا جایی است که برنامه ریزی روزانه با ChatGPT معنای واقعی پیدا می‌کند.

پرامپت برش زمانی:

«این لیست تمام وظایف من برای رسیدن به اهداف این هفته است: [لیست چک‌لیست‌های مرحله قبل را اینجا کپی کنید]. ساعات کاری من از [مثلا: شنبه تا چهارشنبه، ۹ صبح تا ۵ عصر] است. من صبح‌ها انرژی بیشتری برای کارهای تحلیلی و بعدازظهرها برای کارهای ارتباطی دارم. لطفاً این وظایف را در یک جدول زمانی هفتگی برای من بچین، به طوری که هر روز حداکثر ۳ وظیفه کلیدی داشته باشم و بین کارهای عمیق، زمان استراحت هم در نظر گرفته شود.»

این پرامپت نهایی، یک برنامه هفتگی متمرکز، واقع‌بینانه و هماهنگ با ریتم انرژی تو ایجاد می‌کند.

حالا تو فقط یک لیست کار نداری؛ یک نقشه راه برای پیروزی در هفته پیش رو داری.

فراتر از برنامه‌ریزی: چطور از ChatGPT برای حذف حواس‌پرتی‌ها استفاده کنیم؟

دشمن واقعی، کارهای زیاد نیست؛ وقفه‌های بی‌پایان است.

یک برنامه عالی بدون توانایی «نه گفتن» و محافظت از مرزهای تمرکز، بی‌فایده است. یکی از قدرتمندترین کاربردهای ChatGPT، استفاده از آن به عنوان یک سپر دفاعی در برابر حواس‌پرتی‌هاست. مغز ما در لحظات غیرمنتظره (مثل یک درخواست ناگهانی از همکار یا یک ایمیل فوری) به حالت دفاعی می‌رود و معمولاً ضعیف‌ترین پاسخ را انتخاب می‌کند.

اما اگر از قبل برای این لحظات آماده باشیم، می‌توانیم کنترل اوضاع را در دست بگیریم.

تو می‌توانی از هوش مصنوعی بخواهی تا برای سناریوهای مختلفی که تمرکزت را به هم می‌زنند، پاسخ‌های آماده، محترمانه و قاطع بسازد. این کار، بار تصمیم‌گیری را از روی دوش تو در لحظات حساس برمی‌دارد و به تو کمک می‌کند تا به برنامه‌ات پایبند بمانی. این یکی از تکنیک‌های کلیدی برای افزایش تمرکز با هوش مصنوعی است که فراتر از برنامه‌ریزی صرف عمل می‌کند.

تمرین «سپر تمرکز»: ساخت پاسخ‌های آماده برای «نه» گفتن

برای لحظات غیرمنتظره، از قبل مسلح شو.

این تمرین به تو کمک می‌کند تا برای ۳ سناریوی رایج که تمرکزت را می‌شکنند، پاسخ‌های هوشمندانه و آماده داشته باشی.

پرامپت سپر تمرکز:

«من در حال کار روی وظایف مهمی هستم و می‌خواهم از تمرکزم محافظت کنم. لطفاً برای سه سناریوی زیر، سه پاسخ کوتاه، محترمانه اما قاطع برای من بنویس. لحن پاسخ‌ها باید دوستانه اما غیرقابل مذاکره باشد:

  1. سناریو ۱: همکاری در میانه کار عمیق از من درخواستی دارد که فوری نیست اما اصرار دارد همان لحظه انجام دهم.
  2. سناریو ۲: یک ایمیل با عنوان «فوری» دریافت می‌کنم که می‌دانم احتمالاً می‌توانم بعداً به آن رسیدگی کنم.
  3. سناریو ۳: دوستی با من تماس می‌گیرد تا درباره یک موضوع غیرکاری صحبت کند، در حالی که من در بلوک زمانی تمرکزم هستم.»

پاسخ‌های تولید شده توسط ChatGPT را در جایی دم دست (مثلاً در یک فایل یادداشت) ذخیره کن. هدف این نیست که آن‌ها را کلمه به کلمه تکرار کنی، بلکه این است که ذهنت را برای واکنش درست در این شرایط، از قبل آماده سازی.

این سپر، قدرتمندترین ابزار تو برای محافظت از ارزشمندترین دارایی‌ات یعنی توجه است.

۳ اشتباه رایج که شما را به یک مصرف‌کننده اطلاعات تبدیل می‌کند

ابزارهای قدرتمند، مسئولیت بیشتری هم به همراه دارند.

استفاده از ChatGPT برای برنامه‌ریزی می‌تواند یک شمشیر دولبه باشد. اگر مراقب نباشیم، به راحتی می‌توانیم در دام‌هایی بیفتیم که ما را از هدف اصلی یعنی «تمرکز و اقدام» دور می‌کنند و به یک «جمع‌آوری‌کننده اطلاعات» تبدیل می‌کنند. شناخت این دام‌ها اولین قدم برای اجتناب از آن‌هاست.

  1. دام کمال‌گرایی (The Perfection Trap): وقتی ChatGPT یک برنامه بی‌نقص و دقیق به ما می‌دهد، ممکن است دچار این وسواس شویم که باید آن را مو به مو اجرا کنیم. هرگونه انحراف از برنامه را یک شکست تلقی می‌کنیم و این فشار، ما را از ادامه مسیر دلسرد می‌کند. به یاد داشته باش که برنامه یک نقشه است، نه یک زندان. انعطاف‌پذیری کلید موفقیت است.
  2. دام برنامه‌ریزی بیش از حد (The Over-Planning Trap): گاهی اوقات، فرآیند برنامه‌ریزی با ChatGPT آنقدر لذت‌بخش و آسان می‌شود که ما به آن معتاد می‌شویم. ساعت‌ها وقت صرف بهینه‌سازی پرامپت‌ها و ساختن برنامه‌های دقیق‌تر می‌کنیم و این خود به نوعی از اهمال‌کاری تبدیل می‌شود. ما احساس می‌کنیم در حال کار کردن هستیم، در حالی که فقط «در حال آماده شدن برای کار کردن» هستیم.
  3. دام وابستگی (The Dependency Trap): اگر برای هر تصمیم کوچک و هر برنامه ساده‌ای به ChatGPT وابسته شویم، عضله تصمیم‌گیری و تفکر استراتژیک در مغز خودمان ضعیف می‌شود. از این ابزار به عنوان یک مشاور و دستیار استفاده کن، نه به عنوان جایگزین مغزت. هدف این است که تو قوی‌تر شوی، نه اینکه ابزارت تمام کارها را برایت انجام دهد.

آگاهی از این دام‌ها به تو کمک می‌کند تا همیشه یک قدم از ابزارت جلوتر باشی و کنترل مسیر را در دستان خودت نگه داری.

جمع‌بندی: تو معمار هستی، نه کارگر

در این مقاله، ما سفری را از یک کاربر معمولی به یک معمار مسیر طی کردیم. فهمیدیم که مشکل اصلی در

استفاده از ChatGPT برای برنامه‌ریزی، خود ابزار نیست، بلکه مدل ذهنی ماست. ما از درخواست «لیست‌های بی‌پایان» به «طراحی سیستم‌های تمرکز» شیفت کردیم و یاد گرفتیم که چطور با پرامپت‌های هوشمندانه، هوش مصنوعی را به یک مربی واقعی برای افزایش بهره وری تبدیل کنیم.

به یاد داشته باش، این تکنیک‌ها فقط نقطه شروع هستند. قدرت واقعی زمانی آزاد می‌شود که تو این ابزارها را با شناخت عمیق از خودت، ریتم انرژی‌ات و اهداف واقعی‌ات ترکیب کنی.

ChatGPT می‌تواند در کشیدن نقشه کمکت کند، اما این تویی که باید تصمیم بگیری به کدام قله صعود کنی.

شاید وقت آن رسیده که به جای پرسیدن «چه کاری باید انجام دهم؟»، از خودت و دستیار هوشمندت بپرسی: «چه سیستمی می‌توانم بسازم که انجام کار درست را برایم آسان‌تر کند؟»

سوالات متداول

پاسخ به رایج‌ترین سوالات شما

خیر، اگر درست استفاده شود. به جای اینکه از آن بخواهید برایتان ایده بدهد، از آن بخواهید ایده‌های خام شما را ساختاربندی کند یا موانع ذهنی‌تان را به چالش بکشد. ChatGPT باید ابزاری برای تقویت خلاقیت باشد، نه جایگزین آن.
همیشه با نگاه منتقدانه به پاسخ‌ها نگاه کن و آن‌ها را با شهود و تجربه خودت بسنج. قانون خوب این است: از ChatGPT برای ۷۰٪ کار (تحلیل، ساختاردهی، پیش‌نویس) استفاده کن و ۳۰٪ نهایی (تصمیم‌گیری، شخصی‌سازی، اجرا) را خودت به عهده بگیر.
یک پرامپت خوب، کوتاه و متمرکز است: «امروز مهم‌ترین کاری که اگر انجام دهم، روزم را موفقیت‌آمیز می‌کند چیست؟ لطفاً سه اقدام کوچک برای شروع آن به من پیشنهاد بده.» این پرامپت از کمال‌گرایی جلوگیری کرده و تو را به سمت اقدام فوری هل می‌دهد.
این یک فرصت عالی برای یادگیری است! به او بازخورد بده. مثلاً بگو: «این برنامه بیش از حد شلوغ است. لطفاً آن را با فرض اینکه من فقط ۴ ساعت زمان متمرکز دارم، بازنویسی کن.» هر چه بازخورد دقیق‌تری بدهی، پاسخ‌های آینده شخصی‌سازی‌شده‌تر خواهد بود.
خیر. تمام تکنیک‌ها و پرامپت‌های ذکر شده در این مقاله با نسخه رایگان ChatGPT (GPT-3.5) کاملاً قابل اجرا هستند. نسخه‌های پولی ممکن است پاسخ‌های خلاقانه‌تر یا دقیق‌تری بدهند، اما برای شروع معماری سیستم تمرکز، نسخه رایگان کاملاً کافی است.

اولین قدم در امپراطوری تو

دانستن، اولین قدم است؛ اما ساختن، همه‌چیز است. تئوری‌ها کافیست. حالا وقت آن است که اولین آجر امپراطوری شخصی‌ات را بگذاری.

اقدام کنید

درباره نویسنده

یوسف ولی نسب

یوسف ولی نسب

توضیحات مربوط به نویسنده در اینجا قرار می‌گیرد. این متن را می‌توانید از پنل مدیریت یا به صورت ثابت در اینجا وارد کنید.
@livewireAlertScripts